سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بازدید امروز: 19 روز جمعه - 8354 :مجموع بازدیدها
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، او رابه بلایی بزرگ مبتلا می کند . پس اگر آن بنده راضی گشت، بهره اش نزد خداوند، رضایت است و اگر ناخشنود گشت، بهره اش نزد خداوند، ناخشنودی است [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ
» درباره من
روز جمعه -
» لوگوی وبلاگ


موسیقی وبلاگ
یــــاهـو
موسیقی وبلاگ

آرشیو مطالب
بهار زندگی
احادیث روز پارسی بلاگ
جمعه
اهل بیت علیهم السلام

جستجو


اشتراک در وبلاگ
 
»» روز جمعه

به نام خدا

خوب امروز به علت اینکه وقت بیشتری برای دیدن وبلاگ وجود دارد ما اینجا این قسمتها را اضافه می کنیم امیدوارم که خوشتون بیاد

 

دنیای دو روزه

یک روز صرف بستن دل شد به این و آن

روز دگر به کندن دل زین جهان گذشت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-

هر روزی که می گذرد یک قدم به مرگ نزدیک می شویم به خدا چطور؟...

یاد مرگ می تواند سبب تعالی انسان شود چنانچه در روایات به آن سفارش شده است.

از استاد عرفان ایت الله قاضی پرسیدند: سبب غفلت ما از یا د خدا چیست؟

ایشان در یک جمله فرمودند: مهمترین سبب غفلت ما از یاد خدا غفلت ما از یاد مرگ است

________________________________________

 

زندگی ریاضیات است خوبی ها را جمع کنید

دعواها را کم کنید شادی ها را ضرب کنید

دردها را تقسیم کنید نفرت ها را زیر رادیکال ببرید

عشق را به توان برسانید

______________________________________

 

در ضمیری که ضمیر من و توست

از نخستین دیدار،

هر سخن،هر رفتار

برگ و باری است که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش«مهر»است

گر به دانگونه که بایست به بار آید،

زندگی را به دل انگیز ترین چهره بیاراید.

آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف،

که تمنای وجودت همه او باشد و بس.

بی نیازت سازد،از همه و از همه کس.

 

 

زندگی،گرمی دلهای به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست

 

 

با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

دست یکدیگر را

بفشاریم به مهر

جام دل هامان را

مالامال از یاری،غمخواری

بسپاریم به هم

بسراییم به آواز بلند:

شادی روی تو!

ای دیده به دیدار تو شا

باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

تازه،

عطرافشان

گلباران باد.

_____________________________

 

آتش عشق

گفت که دیوانه نئی لایق این خانه نئی

رفتم و دیوانه شدم سلسله من بنده شدم

گفت که سرمست نئی رو که از این دست نئی

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

گفت که با بال و پری من پرو بالت ندهم

در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم

____________________________

 

نیامدم به سراغت , مرا مگر تو ببخشی

گلایه های دلم را به یک نظر تو ببخشی

نشسته ام سر راهت چه می شود به نگاهی

غریب خاطره ها را در این سفر تو ببخشی

مگو نجیب زمانه , ز چشم ما گله داری

مگر نه وعده نمودی که بیشتر تو ببخشی؟!

شبانه حرف دلم را اگر برای تو گفتم

خیال من همه این بود مرا سحر تو ببخشی

شکو فه های غزل را به پیش پای تو ریزم

به یک نگاه صمیمی مرا اگر تو ببخشی

__________________

هر روز که می گذرد به قیامت نزدیک تر می شویم به خدا چطور ؟؟

____________________

 

الهی!در بسته نیست،ما دست و پا بسته ایم....

الهی!از من آهی و از تو نگاهی...

الهی!تا کنون میگفتم جهان را برای ما آفریدی،اکنون فهمیدم که خودت هم برای مایی..

الهی!شکرت که میگویم: شکرت...

___________________________________________________________________

الهی،عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛گفتی و فرمان نکردم،درماندم و درمان نکردم.

الهی،عاجز و سرگردانم؛نه آن چه دارم دانم و نه آن چه دانم دارم.

الهی،اگر تو مرا خواستی،من آن خواستم که تو خواستی.

الهی،به بهشت و حور چه نازم‌‌؛مرا دیده ای که از هر نظر بهشتی سازم.

______________________________________________________

قسمتهای از الهی نامه ایت الله حسن زاده آملی

الهی:بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.

الهی:راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر

الهی:یا من یعفوعن الکثیر و یعطی الکثیر باالقلیل

 

از زحمت کثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده.

الهی:سالینی می پنداشتم که ما حافظ دین توایم استغفرک اللهم در این لیله الرغائب هزار و سیصد و نود فهمیدم دین تو حافظ ما است الحمدک اللهم.

الهی:چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهو ش است

 

الهى از نماز و روزه‏ام توبه کردم بحق اهل نماز و روزه‏ات توبه این نا اهل را بپذیر.

الهى بفضلت‏سینه بى کینه‏ام دادى بجودت شرح صدرم عطا بفرما.

الهى عقل گوید الحذر الحذر، عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش.

الهى ضعیف ظلوم و جهول کجا و واحد قهار کجا.

الهى آنکه از خوردن و خوابیدن شرم دارد از دیگر امور چه گوید.

الهى اگر چه درویشم ولى داراتر از من کیست که تو دارایى منى

 

 

 

 

الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو.

الهى نعمت‏سکوتم را ببرکت و الله یضاعف لمن یشاء اضعاف مضاعفه گردان.

الهى بلطفت دنیا را از من گرفته‏اى بکرمت آخرت را هم از من بگیر.

الهى روزم را چو شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى

 

 

الهى دل داده معنى را از لفظ چه خبر و شیفته مسمى را از اسم چه اثر.

الهى کلمات و کلامت که اینقدر شیرین و دلنشین‏اند خودت چونى.

الهى اگر از من پرسند کیستى چه گویم.

الهى هر چه بیشتر فکر مى‏کنم دورتر میشوم.

الهى گروهى کو کو گویند و من هو هو.

الهى از گفتن یا شرم دارم

 

الهى دیده را بتماشاى جمال خیره کرده‏اى،دل را بدیدار ذوالجمال خیره گردان.

الهى خنک آنکس که وقف تو شد.

الهى شکرت که دولت صبرم دادى تا بملکت فقرم رساندى.

الهى شکرت که از تقلید رستم و به تحقیق پیوستم.

الهى تو پاک آفریده‏اى ما آلوده کرده‏ایم.

الهى پیشانى بر خاک نهادن آسان است دل از خاک برداشتن دشوار است

_________________________

 

راز هر چه بادا باد

من یقین دارم که برگ،

کاین چنین خود را رها کرده ست،در آغوش باد؛

فارغ است از یاد مرگ!

لاجرم چندان که در تشویش از این بیداد نیست؛

پای تا سر،

............... زندگی است!****

آدمی هم مثل برگ،

میتواند زیست بی تشویش مرگ،

گر ندارد همچو او،آغوش مهر باد را؛

میتواند یافت،لطف:

....... «هر چه بادا باد» را!

__________________

ان الله فی قلوب المنکسره...

. الهی و ربی من لی غیرک......

 ___________________

 

پروردگارا به درگاه تو پناه می آورم و تو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم.مگذار که صولت خشم، حصار بردباری مرا درهم بشکند و حمله حسد، مناعت فطرت مرا به خفت و مذلت فروکشاند.

 

پروردگارا روا مدار که سر به دنبال هوس بگذارم و در ظلمات جهل و ظلال، از چراغ هدایت به دور افتم و بیغوله را از شاهراه بازنشناسم.

 

روا مدار که به خواب غفلت فرو افتم و کیفر غفلت خویش ببینم.

 

روا مدار که به خاطر هوس خویش، پای بطلان بر عنوان حق گذارم و باطل را بر حق برگزینم.

 

پروردگارا مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید و مگذار که معصیت ها را -هر چه هم کوچک باشد- کوچک بشمارم و نسبت به ملاهی و مناهی بی پروا باشم.

روا مدار که طاعت اندک خویش را بسیار ببینم و به خویشتن ببالم و گردن استکبار و افتخار برفرازم.

پروردگارا به تو پناه می برم که به حق خویش اکتفا نکنم و از حد خویش پای به در نهم و آن چه را شایسته من نیست، تمنا بدارم.

 

به تو پناه می برم از این که مظلومی را در چنگال ستم کاران وابگذارم و تا آن جا که قدرت و قوت دام از حمایتش مضایقت کنم.

 

به تو پناه می برم و از تو می خواهم که مرا پناه دهی و آتش نخوت و غرور به خرمن اعمال در نیندازی.

 

الهی روا مدار که پنهان ما از پیدای ما ناستوده تر باشد و در ورای صورت آراسته ی ما سیرتی زشت و ناهموار نهفته باشد. یا ارحم اراحمین

صحیفه ی سجادیه



نویسنده متن فوق: » مهدی غفوری ( جمعه 85/6/17 :: ساعت 6:6 صبح )